رویای خیس...
اینجا میان خیس ترین رویا نشسته ام و روی خیس ترین کاغذ می نویسم از اشک چشمان آفتاب که به خون کشید قلب آبی دریا را.....
امشب وقتی که دلم در برابر گنبد رویایی ارباب قرآن به سر گرفته بود دستی آبرومند تر از دست های سقا نیافت برای دعا کردن... امشب واژه هایم میان گریه های حضرت دلبر در بین الحرمین احیا گرفتند نمی دانم کدام نسیم عطر نینوا را به میان شب زنده داریم کشاند فقط می دانم امشب حال دلم با این شعر است همین وبس... حسین آرام جانم،حسین روح وروانم... نظرات شما عزیزان: یک شنبه 22 مرداد 1391
| 4:11 | علوی | |
|
|
.: طراحی قالب وبلاگ : نایت اسکین :. |